نان داغ و حلیم

بچه که بودم عادت داشتم صبح زود از خواب پاشم  از سر بیکاری میرفتم توی خیابان خشایار بین غزنوی و هلالی یه خانمه  بود حلیم میفروخت یه قابلمه حلیم میگرفتم  سر راه برگشت به خونه سرشیرم میگرفتم میمدم خونه شعله گاز رو کم میکردم  حلیم رو میذاشتم روش میرفتم نون بگیرم 


چه حالی میداد صبح نون داغ ،حلیم داغ ،سرشیر و یکمم شکر 

انقدر سر شیر میریختم روی حلیمم که سفید بشه 

بعد شروع میکردم به خوردن 

یه بار سرشیر ریخته بودم داشتم بهم میزدم .این بهم زدنم چطوری بود نمیدونم ولی داد مادرم بلند شد که مگر داری حلیم هم میزنی نگاش کردم گفتم خو اره 



الان که دیگه کفش پوش شدیم نه حلیمی هست نه نون داغی نه سر شیری  صبحانه خوردنمون شده جمعه اونم جای سر شیر رو خامه گرفته جای حلیمم مربا نان هم از فریزر میارم بیرون داغ میکنم میخورم نمیدونم من دارم  خودم رو  گول میزنم  یا خودم دارم من رو گول میزنم هرچی باشه  خوشایند نیست 


پاپتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد