اندر حکایت ابکی بودن

در زمان های نچندان دور البته به سن من شما نمیخوره  در مجالس مهم مثل الان نبود که از کارت دعوت استفاده کنن و مثل بعضی از ادم های با کلاس زیرش بنویسن ورود بچه ممنون و از گرفتن عکس و فیلم برداری کردن خود داری کنید 

این طوری بود که هرکسی میرسید میگفت 

:راستی خبر دارید عروسی پسر مش رمضون  

:اااااا راست میگی 

:اره جون تو مجلس گرفته توی خونه حاج ممد قپان چی

: به سلامتی کی 

:شبه جمعه تشریف بیارید خوش حال میشیم 


حالا این اقای خبر رسون خودش فقط مش رمضون رو دورا دور میشناسه 

خلاصه مش رمضونم که  نمیدونست کی قراره بیاد و کی نیاد 

به اشبز باشی میگفت وعده 200 نفر رو گرفتم ولی برای 300 تا غذا بزار  

خورشت رو بار میذاشتن برای 300 نفر بعد یکی لطف میکرد میستاد دم در خانه هرکی می مد داخل شمارشش میکرد از 300 که رد میشد به ازای هر چهار نفر داد میزد آشبز باشی یه ملاقه  اشپز باشی هم ملاقشو میزد تو اب حوض  یه ملاقه اب در میورد میریخت روی خورشت 

این طوری بود که خورشت ابکی میشد 

یا به قول دزفولیا او تلتلقو  این ابکی بودن انقدر پیش رفت پیش رفت که به سینما هم رسید  و سریال

تمام شخصیت ها و اندازه ها تخیلی هستش لطفا سئوال اضافه نپرسید 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد